هیچ چیز مثل تربیت فرزند، آدم را زیر ذرهبین دیگران نمیگذارد. کافی است کودک چند لحظه گریه کند، غذایش را نخورد یا تکلیفش را دیر تحویل بدهد؛ فوراً اطرافیان، از نزدیکترین فامیل تا دورترین آشنا، احساس میکنند صاحبنظرانی هستند که باید راه درست را به شما یادآوری کنند!
درست است که بیشتر این حرفها از روی خیرخواهی گفته میشود، اما نیت خوب همیشه نتیجه خوب نمیآورد. پرسش مهم هم اینجاست: چگونه میتوان بدون دلخوری، بدون بحث و بدون کوتاه آمدن، از دخالت دیگران در تربیت فرزند جلوگیری کرد؟
اگر این صحنهها برای شما هم آشناست، ادامهٔ این مقاله دقیقاً برای شما نوشته شده است.
راهکارهای عملی و بدون تنش برای مدیریت دخالت اطرافیان در تربیت کودک
اگر بخواهیم اصل ماجرا را خیلی ساده بگوییم، مدیریت دخالت اطرافیان یعنی بتوانیم هم حق و مرز تربیتی خودمان را حفظ کنیم و هم رابطههای خانوادگی را نسوزانیم. دخالت همیشه از بدجنسبودن نمیآید؛ بیشتر وقتها از نگرانی یا عجله برای کمککردن است. ما فقط باید بلد باشیم در لحظه آرام بمانیم، مسئولیت تربیت را بهشیوهای محترمانه و روشن پس بگیریم و اجازه ندهیم کودک بین چند صدا و چند سبک مختلف گیر کند. همین چند اصل کوچک، هم آرامش خانه را نگه میدارد، هم اقتدار والد را سر جای خودش قرار میدهد.
اگر میخواهید دقیق بدانید در هر موقعیت چه کارهایی جواب میدهد و چه جملههایی واقعاً دخالت را مینشاند، راهکارهای زیر را بخوانید:
1. جملههای طلایی برای واکنش محترمانه به دخالت اطرافیان در تربیت کودک
حتماً برایتان پیش آمده که کودک فقط کمی بیقراری کند یا شما یک لحظه مکث کنید تا ببینید چه واکنشی درستتر است؛ همان لحظه یکی از اطرافیان با جملههایی مثل «بگذار من بگویم چه کار کند» یا «داری این بچه را لوس میکنی» وارد ماجرا میشود. در چنین شرایطی، طبیعی است که احساس کنید کنترل از دستتان خارج شده است.
اما باور کنید در این شرایط لازم نیست بحث کنید یا دلخور شوید. کافی است یک جمله درست خطاب به آن فرد بگویید؛ جملهای که هم فضا را آرام کند، هم احترام را حفظ کند، و هم مرز تربیتی شما را نشان دهد. در زیر، سه جمله درست برای چنین موقعیتی را پیشنهاد دادهایم:
- «ممنونم، اجازه بدهید من خودم رسیدگی کنم.»
این جمله ساده است، اما قدرت بالایی دارد. با گفتن این جمله، بدون تندی و بدون دفاع کردن، یاآوری میکنید که مسئولیت تربیت با شماست. این جمله، شما را دوباره در جایگاه اصلی والد قرار میدهد. کودک هم حس میکند شما همچنان هدایتکنندهاید و همین باعث میشود آرامتر باشد.
- «من و همسرم این روش را از قبل برایش در نظر گرفتهایم.»
این جمله زمانی بسیار کمک میکند که طرف مقابل تصور میکند قرار است شیوه تربیتی شما را اصلاح کند. این جمله بدون دعوا و بدون مقایسه، فقط یک پیام روشن را به طرف مقابل میدهد: این که ما برای تربیت فرزندمان برنامه داریم. وقتی اطرافیان ببینند شما روش تربیتیتان را آگاهانه انتخاب کردهاید و متد مشخصی دارید، معمولاً عقبنشینی میکنند.
- «میدانم نگرانید، اما اجازه بدهید من این موضوع را حل کنم؛ بعد نظرتان را با جان و دل گوش میدهم.»
این جمله مخصوص مواقعی است که دخالت دیگران در تربیت فرزندتان، از سر محبت است. با گفتن این جمله، شما اول نگرانی او را میپذیرید و بعد آرام توضیح میدهید که رسیدگی به این مسئله به عهدهی شماست.
2. مرزبندی آرام و مؤثر؛ بهترین راه برای جلوگیری از دخالت دیگران قبل از شروع هر موقعیت
خیلی وقتها دلیل دخالت اطرافیان این نیست که بخواهند شما را کنترل کنند یا خودشان را برتر از شما بدانند. بیشتر وقتها دخالتشان به این علت است که فکر میکنند با این کار به شما کمک میکنند. پس بهترین کار این است که قبل از اینکه اصلاً موقعیتی برای دخالت پیش بیاید، یک مرز آرام، دوستانه و محترمانه بگذارید.
برای مثال، میتوانید خیلی راحت بگویید:
«اگر دیدید وسط آموزش یا رسیدگی به بچه هستم، اجازه بدهید خودم جمعش کنم تا کودک بین دو حرف مختلف گیر نکند. اگر بعدش نظری داشتید، با دل و جان میشنوم.»
گفتن همین جمله کوتاه چند نتیجه مهم و واقعی دارد. اول این که طرف مقابل احساس نمیکند کنار گذاشته شده است؛ و دوم این که کودک بین دو سبک تربیتی سردرگم نمیشود و شما هم جایگاه والدگری و مرز تربیتی خودتان را بدون تنش حفظ میکنید.
وقتی این مرزبندی را از قبل مشخص کنید، هم دخالتها کمتر میشود و هم اگر پیش بیاید، لطیفتر و قابل کنترلتر خواهد بود. این روش یکی از مهربانترین شکلهای مدیریت دخالت اطرافیان است که هم احترام را حفظ میکند و هم آرامش شما در تربیت کودکتان را تضمین میکند.
3. علامت محرمانه والد–کودک؛ سادهترین راه برای اینکه کودک وسط دخالت دیگران گیج نشود
یکی از سختترین لحظات برای یک کودک زمانی است که وسط یک رفتار یا آموزش، دو نفر همزمان شروع میکنند به دستور دادن. و هر کدام حرف متفاوتی میزنند! در این شرایط، کودک نمیداند باید به حرف چه کسی گوش بدهد؛ همین سردرگمی هم اضطرابش را بالا میبرد و هم رفتار او را از کنترل شما خارج میکند.
برای همین، وقتی یک بزرگتر وسط تربیت کودک شما دخالت میکند، بهترین واکنش این نیست که بحث کنید یا توضیح بدهید. بهترین کار این است که توجه کودک را خیلی آرام و طبیعی از فرد دخالتکننده جدا کنید و دوباره به سمت خودتان برگردانید.
چطور؟ با یک علامت کوچک و محرمانه که از قبل بین شما و کودک هماهنگ شده باشد. این علامت میتواند هر کدام از موارد زیر باشد:
- یک نگاه کوتاه
- دست گذاشتن روی شانه
- یا یک جمله خیلی مختصر مثل:
«اول منو نگاه کن»
«از من بپرس»
«حواست با منه»
برای بقیه اینها فقط یک رفتار معمولی است، اما کودک دقیق میفهمد که:
«الان باید فقط به مامان/بابا توجه کنم، نه به صدای دیگران.»
زیبایی این روش این است که در یک ثانیه، کودک شما را از میان چند صدای مختلف بیرون میکشد و دوباره با شما هماهنگ میکند. وقتی کودک نگاهش را به شما برمیگرداند، فرد دخالتکننده هم معمولاً ناخودآگاه عقب مینشیند، چون میبیند کودک اصلاً دنبال حرف او نیست.
با این روش، دیگر نه توضیح لازم است، نه بحث، نه دلخوری. فقط رابطهٔ والد و کودک فعال میشود و فضا خودش آرام میشود.
این تکنیک در جمع بسیار محترمانه و بسیار مؤثر عمل میکند؛ و کمکم کودک یاد میگیرد: حتی اگر چند نفر همزمان حرف بزنند، مرجع اصلی و امن او همیشه شما هستید.
4. گفتوگوی بعد از واقعه؛ چگونه بدون گلایه، «قاعدهٔ دفعه بعد» را مشخص کنیم؟
خیلی از والدین فکر میکنند مهمترین بخش مدیریت دخالت، همان لحظهای است که وسط کارشان کسی حرفی میزند. اما واقعیت این است که اوج اثرگذاری، بعد از تمام شدن موقعیت است. وقتی مهمانها رفتند یا فضا آرام شد، بهترین کار این است که با همان فرد چند دقیقه کوتاه و دوستانه حرف بزنید. لازم نیست توضیح طولانی بدهید یا دلخوری مطرح کنید. فقط یک قاعده روشن برای دفعه بعد بگذارید تا هم مرز تربیتی خانواده مشخص شود، هم احترام دو طرف حفظ بماند.
مثلاً خیلی آرام بگویید:
«وقتی من در حال رسیدگی هستم، اجازه بده اول من کار را تمام کنم. فقط برای اینکه بچه بین دو تا حرف نماند. بعدش هر نظری داشتید، با دل و جان میشنوم.»
یا
«وقتی وسط یک آموزش هستم، اگر اجازه بدهید خودم جمعش کنم، خیلی کمکم میکند که روال تربیتیاش به هم نریزد.»
این گفتوگوی بعد از واقعه چند فایده مهم دارد. آدمها وقتی هیجان لحظه را ندارند، پذیرش بیشتری دارند و راحتتر همراه میشوند. مرز تربیتی شما از قبل ثبت میشود و احتمال دخالت دوباره خیلی پایین میآید. احترام دو طرف هم حفظ میشود؛ نه شما دلخور میمانید، نه طرف مقابل احساس میکند کنار گذاشته شده. و مهمتر از همه اینکه شما آرام و محترمانه مسیر تربیت کودک را برای دفعات بعد تثبیت میکنید.
5. تکنیک انتقال فشار: موضوع دخالت را از کودک بردارید و روی خودتان بگذارید
گاهی پیش میآید که وسط جمع، دخالتکننده مستقیماً کودک را هدف میگیرد؛ حرفهایی مثل «بچهات شلخته است»، «چرا جواب نمیدهد»، «این بچه پررو شده» یا «اگر من بودم اینطور بزرگش نمیکردم». این حرفها آزاردهندهاند، چون هم کودک را کوچک میکنند و هم شما را زیر سؤال میبرند.
اما یک واکنش ساده و کاملاً مؤثر هست که هم کودک را از زیر فشار بیرون میکشد، هم فضا را آرام نگه میدارد، هم دخالتکننده را بدون دعوا خلع سلاح میکند. کاری که باید بکنید این است: موضوع را از روی کودک بردارید و روی خودتان بگذارید. مثلاً بهجای توضیح دادن درباره بچه یا وارد دفاع شدن، خیلی آرام و بدون تنش بگویید: «میدانم، خودم دارم روش کار میکنم.»
یا «بله، فعلاً ترجیح میدهم اینطور باهاش پیش بروم.» یا «بسپاریدش به خودم، دارم روی این موضوع کار میکنم.»
ظاهر این جملات ساده است، اما در پشت پرده، چند اتفاق مهم میافتد. اول اینکه کودک احساس نمیکند زیر نگاه سنگین بقیه ایستاده و قرار است قضاوت شود. وقتی شما موضوع را به خودتان برمیگردانید، فشار از روی او برداشته میشود و میتواند نفس بکشد.
دوم اینکه دخالتکننده دیگر چیزی برای ادامه دادن ندارد. وقتی بحث به تصمیم شما برگردد، معمولاً هیچکس پافشاری نمیکند، چون میفهمد بحث درباره شیوه تربیت شماست، نه درباره قضاوت کودک.
و سوم اینکه شما در همان لحظه، بیصدا و بیدردسر، جایگاه طبیعی والد را پس میگیرید. نه بحثی درست میشود، نه فضا سنگین میشود، نه دلخوریای ایجاد میشود. فقط مسیر تربیت از روی کودک برداشته میشود و دوباره به دست شما برمیگردد.
6. تبدیل دخالت به درخواست کمک؛ روشی محترمانه برای بازگرداندن کنترل تربیت
یک تکنیک خیلی کارآمد این است که وقتی کسی وسط تربیت کودک شما پرید و شروع به نظر دادن کرد، شما همان لحظه نقش را برگردانید. نه بحث کنید، نه دفاع. فقط کاری کنید که توپ دوباره بیفتد زمین خودتان. مثلاً کسی میگوید: «چرا اینقدر گریه میکند؟ بغلش کن، لوسش نکن.» یا «اگه من بودم اینجوری باهاش رفتار نمیکردم.»
شما میتوانید با یک جمله خیلی آرام فضا را کاملاً برگردانید:
«میدانم نگرانید. اجازه بدهید من بپرسم… الان ترجیح میدهید من ادامه بدهم یا شما؟»
همین سؤال ساده دو اتفاق مهم ایجاد میکند.
اول اینکه دخالتکننده یکباره متوجه میشود در حال ورود به مسئولیتی است که هیچوقت قصد قبولکردنش را نداشته است. تقریباً همیشه با اولین مکث میگوید «نه نه، خودت انجام بده».
دوم اینکه جریان قدرت بیصدا از او جدا میشود و برمیگردد سمت شما.
این جمله نه لحن تندی دارد و نه بحثی راه میاندازد. فقط به آرامی این پیامرا منتقل میکند که «اگر نظری میدهی، پس باید پایش هم بایستی» و معمولاً همین کافی است تا دخالت تمام شود.
7. «یک جمله ثابت»؛ ابزاری فوری برای لحظههایی که دخالت اطرافیان شما را غافلگیر میکند
در بسیاری از موقعیتها، والدین دقیقاً بهخاطر یک چیز وسط دخالت دیگران درمانده میشوند: نمیدانند همان لحظه چه جملهای بگویند. میترسند حرفشان تند برداشت شود، یا زیادی نرم باشد، یا فضا سنگین شود، یا کودک در جمع معذب شود. همین سردرگمی باعث میشود مرز تربیتی شما شل شود و دخالتکننده فرصت ادامه پیدا کند.
برای همین یک روش فوقالعاده در مدیریت دخالت اطرافیان این است که از قبل یک جمله ثابت، کوتاه و امن برای خودتان انتخاب کنید؛ جملهای که همیشه در جیب شماست و هر بار که کسی وسط تربیت کودک دخالت کرد، بدون فکر اضافی همان را میگویید.
مثلاً:
«من ترجیح میدهم اجازه بدهید خودم پیش ببرم.»
یا
«فعلاً میخواهم اینطور ادامه بدهم.»
یا
«اگر اجازه بدهید من این قسمت را جمع کنم، بهتر میشود.»
این جمله باید سه ویژگی مهم داشته باشد: یک اینکه کوتاه باشد؛ چون وسط تنشهای تربیتی، مغز والد فرصت ساختن جمله ندارد. دوم اینکه هیچکس نتواند با آن بحث باز کند؛ نه تند باشد، نه گلایهآمیز، نه دعوتکننده به توضیح. سوم اینکه کودک بفهمد شما مرجع اصلیاید و اقتدار والد همچنان سرجای خودش است.
وقتی یک جمله ثابت برای واکنش به دخالت دیگران در تربیت فرزند داشته باشید، چند اتفاق خوب میافتد: مرز تربیتیتان محفوظ میماند، وسط جمع غافلگیر نمیشوید، کودک احساس امنیت میکند، و دخالتکننده هم چون پاسخی برای ادامه ندارد، معمولاً آرام عقب مینشیند.
8. زمانی که عزیزان نزدیک از سر محبت دخالت میکنند؛ نقش مشخص و کنترلشده برایشان تعریف کنید
گاهی دخالت مادرشوهر، مادر، خواهر، خواهرشوهر یا هر عزیز نزدیک دیگری واقعاً از بدخواهی نمیآید. بیشتر از این میآید که کودک برایشان عزیز است و دلشان میخواهد در رشد و تربیتش سهمی داشته باشند. وقتی حس میکنند هیچ نقشی ندارند، ناخودآگاه سراغ بخش تربیت میآیند تا کمبود «دیدهشدن» یا «نقشداشتن» را جبران کنند.
در واقع خیلی وقتها دخالتشان بیشتر از جنس «من را هم حساب کن» است تا «میخواهم تصمیمگیرنده باشم».
در چنین موقعیتهایی یک راهکار فوقالعاده مؤثر در مدیریت دخالت اطرافیان این است که خود شما یک نقش مشخص، محدود و کنترلشده برایشان تعریف کنید. وقتی جایگاه داشته باشند، دیگر نیازی نمیبینند وسط تربیت کودک دخالت کنند یا مرزهای تربیتی شما را جابهجا کنند.
مثلاً میتوانید خیلی محترمانه بگویید:
«اگر هفتهای یکبار برایش کتاب بخوانید واقعاً ذوق میکند.»
یا
«اگر شما گاهی با او کاردستی بسازید، برایش کلی ارزش دارد.»
یا
«بچه عاشق این است که با شما آشپزی کند. اگر هفتهای یکبار کنار هم چیزی درست کنید، حسابی خوشحال میشود.»
این کار چند نتیجه مهم در خانواده ایجاد میکند:
اول اینکه نیاز آنها به اهمیتداشتن و نقشداشتن برآورده میشود و دیگر مجبور نیستند وسط تربیت بچه بپرند تا این حس را جبران کنند.
دوم اینکه دخالتها به شکل محسوسی کمتر میشود چون مرز روشن و محترمانهای گذاشته شده است.
سوم اینکه کودک رابطههای عاطفی سالم و قابلکنترل با بزرگترهای خانواده پیدا میکند، بدون اینکه گیج شود که «کدام بزرگتر تصمیمگیرنده است». چهارم اینکه اقتدار والد کاملاً حفظ میشود چون شما هستید که نقش را تعریف میکنید، نه آنها. و پنجم اینکه فضا از تنش به همکاری تبدیل میشود. وقتی کسی سهم مشخصی دارد، کمتر برای مدیریت وارد میشود.
این روش یک جور سهمدهی هوشمندانه است؛ نه قدرت را واگذار میکنید، نه سختگیری میکنید؛ فقط به آرامی یادآوری میکنید که «تو مهمی، اما مدیریت تربیت کودک با من است».
9. وقتی دخالتها تکرار میشود؛ گفتوگوی دونفره برای همفهمی، نه گلایه
گاهی بعضی از عزیزان آنقدر وسط تربیت کودک نظر میدهند که دیگر جملههای کوتاه، مرزبندیهای محترمانه و تذکرهای ملایم اثر نمیکند. نه بهخاطر بدخواهی، نه بهخاطر لجبازی؛ فقط چون واقعاً نمیدانند شما از چه ناراحت میشوید یا دخالتشان چه اثری روی کودک میگذارد. در چنین شرایطی، یک گفتوگوی دونفرهِ آرام میتواند همهچیز را عوض کند.
البته زمان این گفتگو مهم است. نباید وسط مهمانی، بعد از درگیری، یا وقتی هر دو ناراحتید صحبت کنید. در عوض، وقتی فضا آرام است، خیلی ساده و مودبانه بگویید: «میخواهم چیزی را بگویم چون دوست دارم رابطهمان قشنگتر بماند.»
در این گفتوگو قرار نیست کسی را سرزنش کنید. هدف این است که مرز تربیتی را روشن کنید و توضیح بدهید چرا بعضی از این دخالتها بچه را سردرگم میکند. وقتی یک بزرگتر ببیند حرف شما از روی رنجش نیست و پشتش دلیل تربیتی وجود دارد، معمولاً خیلی راحتتر میپذیرد.
مثلاً بگویید: «وقتی جلوی بچه میگویید لوسش نکن، او نمیفهمد باید حرف چه کسی را گوش بدهد و گیج میشود. اگر اجازه بدهید این مدل حرفها فقط بین خودمان مطرح شود، هم کمکم میکند، هم بچه آرامتر تربیت میشود.»
چنین توضیح سادهای چند نتیجه مهم دارد: اول اینکه او میفهمد دخالتش چه اثری بر کودک میگذارد، بدون اینکه احساس تحقیر یا طردشدگی کند. دوم اینکه شما اقتدار والد را خیلی محترمانه تثبیت میکنید، بدون تنش و بدون ناراحتی.
سوم اینکه کودک از تعارض بزرگترها دور میماند و احساس امنیتش حفظ میشود. و چهارم اینکه فضای خانواده از دلخوریهای پنهان و فشارهای خاموش خالی میشود.
این نوع گفتوگو یک جور پیشگیری بلندمدت در مدیریت دخالت اطرافیان است. بهجای اینکه هر بار در لحظه واکنش نشان بدهید، یکبار با احترام ریشه مسئله را روشن میکنید. وقتی بزرگترها بفهمند دلیل پشت رفتار شما چیست، نهتنها مرز تربیتی را بیشتر رعایت میکنند، بلکه خیلی وقتها تبدیل میشوند به همراه شما، نه مانع شما.
گاهی فقط کافی است آرام بنشینیم و اجازه بدهیم طرف مقابل بفهمد که دخالت، مشکل تربیتی ایجاد میکند نه مشکل رابطهای. همین. حرف حساب، اما با احترام.
10. مرزهای نامحسوس؛ روشهایی زیرپوستی برای کمکردن دخالت اطرافیان بدون ایجاد دلخوری
در بعضی خانوادهها هرچقدر محترمانه توضیح بدهید، تذکر بدهید یا مرز تربیتی بگذارید، باز یک نفر هست که وسط تربیت کودک نظر میدهد. برای این جور مواقع لازم نیست بحث کنید یا رابطه را خراب کنید. کافی است چند مرز نامحسوس و زیرپوستی بسازید؛ مرزهایی که دیده نمیشوند اما دخالت را در عمل کم میکنند و اقتدار والد را سر جایش نگه میدارند.
مثلاً، اگر قرار است کاری درباره کودک انجام دهید، از قبل همان فرد را در جریان بگذارید: «امروز میخواهم بخوابانمش. اگر کمی بیقراری کرد، فقط میخواهم خودش بخوابد.» وقتی وارد خانه بزرگترها میشوید، قبل از شروع هرگونه دخالت تربیتی، دوستانه بگویید:
«اگر دیدید گریه کرد، فقط دو دقیقه فرصت بدهید خودم آرامش کنم.» اگر قرار است کودک کاری را خودش انجام بدهد، روبهروی او و با صدای معمولی بگویید: «یادت هست قرار شد خودت کفشهایت را بپوشی؟ مطمئنم از پسش برمیآیی.»
چرا این روش در مدیریت دخالت دیگران اینقدر مؤثر است؟ چون شما پیشدستی میکنید. وقتی قبل از آنکه کسی فکر دخالت به سرش برسد، مسیر و برنامه تربیت را اعلام میکنید، دیگران ناخودآگاه عقب مینشینند. بیشتر دخالتها زمانی اتفاق میافتد که اطرافیان تصور میکنند «والد گیج شده» یا «اوضاع رها شده است». اما وقتی شما از پیش گفتهاید قرار است چه بشود، نیاز به مداخله از بین میرود.
این مرزهای نامرئی یک راهکار آرام، مؤثر و کاملاً ایرانی برای کمکردن دخالت اطرافیان در تربیت کودک است؛ بدون بحث، بدون دلخوری، بدون فشار. با همین چند قدم ساده، شما مدیریت تربیت را در دست میگیرید و کودک فقط یک مرجع ثابت میبیند: شما.
11. تکنیک «تغییر صحنه»؛ سکو را از زیر پای دخالت بردار
یک واقعیت بزرگ در رفتارشناسی دخالت بزرگترها در تربیت کودک وجود دارد: بیشتر دخالتها زمانی اتفاق میافتد که صحنه به آنها اجازه ورود میدهد. یعنی شما و کودک وسط جمع هستید و فضای باز باعث میشود هرکسی احساس کند باید نظر بدهد یا «وضعیت را نجات دهد».
اما یک تکنیک ساده و بیصدا میتواند سکو را از زیر پای دخالت بردارد: هر زمان لازم شد رفتاری را اصلاح کنید، دعوایی را جمع کنید یا نکتهای تربیتی به کودک بگویید، بهجای اینکه وسط سالن، کنار میز یا جلوی جمع بمانید، فقط کودک را نیمقدم ببرید کنار.
نه لازم است اتاق عوض شود، نه لازم است کسی را کنار بزنید. فقط زاویه صحنه را تغییر دهید. حتی دو متر جابهجایی کافی است.این تغییر کوچک سه اثر فوری و قدرتمند دارد: اول این که نگاه جمع از روی شما برداشته میشود، پس دخالت کمتر میشود. وقتی شما وسط صحنهاید، بزرگتر ناخودآگاه احساس «وظیفه» میکند وارد شود. اما وقتی صحنه خصوصیتر میشود، همان حس مسئولیت کاذب خاموش میشود.
دوم این که بزرگتر حس نمیکند باید اوضاع را کنترل کند. زیرا شما با یک حرکت ساده نشان میدهید: «من مدیریت را بهدست گرفتم.» سوم این که کودک احساس میکند والد سکان را گرفته است. وقتی شما او را جدا میکنید و صحنه را عوض میکنید، کودک پیام روشنی دریافت میکند: «مامان/بابا بر اوضاع کنترل دارد» و همین خودش رفتار کودک را آرامتر میکند.
جمعبندی: مدیریت دخالت اطرافیان در تربیت کودک یعنی حفظ آرامش، بدون جنگیدن
اگر بخواهیم همهٔ این راهکارها را در یک جمله خلاصه کنیم، باید بگوییم: «تو والدِ این کودک هستی؛ و هر چقدر هم صداهای اطراف زیاد باشد، میتوانی کاری کنی که کودک فقط صدای تو را بشنود.»
به یاد داشته باشید که مدیریت دخالت اطرافیان در تربیت کودک، هنر جنگیدن نیست؛ هنر بیصدا مدیریت کردن است. هنر نگهداشتن احترام، بدون واگذاردن مرزهای تربیتی.هنر آرام ماندن، بدون اینکه کنترل را از دست بدهی. و هنر اینکه کودکتان نشان دهید شما مرکز امن او هستید؛ حتی در شلوغترین جمعها.
چیزی که در تمام این تکنیکها مشترک است این است که: شما قرار نیست کسی را قانع کنید، اصلاح کنید یا به سکوت مجبور کنید. فقط لازم است «نقش والد» را فعال نگه دارید؛ این نقش خودبهخود دخالت دیگران را خاموش میکند. گاهی با یک جمله کوتاه، گاهی با یک علامت محرمانه، گاهی با تغییر صحنه، گاهی با یک گفتگوی آرام بعد از ماجرا، و گاهی فقط با پیشدستیکردن و اعلام مسیر تربیت قبل از شروع موقعیت.
واقعیت این است که اطرافیان همیشه اظهارنظر میکنند؛ این طبیعت خانواده است. اما قرار نیست هر اظهارنظری تبدیل شود به دخالت. وقتی شما مرزها را تعریف کنید (نه با تنش، بلکه با وضوح) دیگران هم کمکم یاد میگیرند که «کمککردن» با «دخالت کردن» فرق دارد.
و مهمترین بخش ماجرا این است که کودک شما فقط یک چیز میخواهد: این که بداند در هر شرایطی، یک نفر هست که با ثبات، آرام، و مطمئن هدایتش میکند. این تنها چیزی است که از کودک شما محافظت میکند؛ نه بستن دهان دیگران، و نه توضیح دادنهای زیاد.