اگر هنوز هم فکر میکنید حرف زدن دربارهی تربیت جنسی با بچهها کار عجیبیست که باید تا شب عروسیشان عقب بیفتد، سخت در اشتباهید. باید بپذیرید که واقعیتهای امروز با چیزی که ما در کودکی تجربه کردیم خیلی فرق کرده است. کودک شما در دنیایی بزرگ میشود که پر است از تصاویر، جملهها و ویدیوهایی که ممکن است خیلی زودتر از آمادگی ذهنیاش با آنها روبهرو شود.
این مقاله قرار است به شما کمک کند که قبل از اینترنت، قبل از دوستان مدرسه و قبل از تجربههای اشتباه، شما اولین کسی باشید که با کودکتان درباره بدن، احساس، مرز و امنیت حرف میزند.
قدم اول تربیت جنسی کودک… تربیت جنسی از ما شروع میشود، نه از بچه!
یکی از عجیبترین نکاتی که معمولاً هیچکس درباره تربیت جنسی بچهها نمیگوید، این است که نقطه شروع تربیت جنسی، خود کودک نیست. بلکه بزرگترها هستند؛ با ذهنیتشان، با ترسهایشان، با ناآگاهیشان.
بچهها با بدنشان راحتاند. برای آنها «شرم» هنوز اختراع نشده است. آنها هنوز واژهای به اسم «زشت» برای اعضای بدن ندارند. این بزرگترها هستند که کلمات را با اخم به کودک یاد میدهند و هربار کودک سوالی در مورد بدنش میپرسد، بدخلقی میکنند. گویی که پرسیدن جرم است و دانستن گناه! اگر قرار است کودک شما یاد بگیرد بدنش ارزشمند است، اول شما باید بتوانید درباره بدن بدون خجالت حرف بزنید.
اگر قرار است او بداند حریم شخصیاش مهم است، اول باید شما مرزهای او را بشناسید و رعایت کنید. مثلاً وقتی دختر پنجسالهتان در حال لباس عوض کردن است و شما بدون در زدن وارد اتاقش میشوید، اما بعداً از او میخواهید اجازه ندهد کسی به بدنش دست بزند، یکجای کار میلنگد.
یا برای مثال، شاید پسر هفتسالهتان وسط حمام کردن ناگهان با لشکر فامیلی که برای «دیدن قد کشیدنش» آمدهاند روبهرو میشود؛ ولی همزمان از او توقع دارید فرق بین تماس خوب و تماس بد را تشخیص بدهد. در این صورت نیز یک جای کار میلنگد!
یک مثال دیگر: شاید شما هیچوقت به کودکتان اجازه ندهید «نه» بگوید؛ نه به بوس فامیل، نه به دست کشیدن روی موهایش، نه به لباسهایی که دوست ندارد بپوشد. پس چطور قرار است روزی اگر کسی قصد داشت از مرزهایش رد شود، با اطمینان بایستد و بگوید «نه»؟
پس ما تربیت جنسی کودک را با حرف زدن شروع نمیکنیم؛ بلکه با رفتار خودمان شروع میکنیم. با احترام به مرزهای کودک؛ با نگفتن جملههایی مثل «زشته»، «برو خجالت بکش» یا «بچه این حرفا چیه».
کودک قرار نیست از آسمان چیز یاد بگیرد. او ما را میبیند، ما را تماشا میکند، و قبل از اینکه اولین جملهاش را بگوید، هزار جور رفتار ما را در مغزش ثبت کرده است. پس لطفاً قبل از اینکه به فکر سوالی مثل «در مورد مسائل جنسی به کودک چه بگوییم باشید» بیفتید، به رفتار خودتان فکر کنید.
آیا شما خودتان میتوانید بدون خجالت در مورد بدن صحبت کنید؟
آیا خودتان مرز را در رابطههای روزمرهتان با کودک رعایت میکنید؟
آیا وقتی کودکتان درباره بدنش سوال میپرسد، واکنشتان آرام، دقیق و محترمانه است؟
اگر پاسختان به این سوالات نه باشد، پس تربیت جنسی کودک هنوز شروع نشده است. چون مربی کودک هنوز آماده نیست. حال که با قدم اول تربیت جنسی کودک آشنا شدید، در ادامه راههایی برای شروع تربیت جنسی را آوردهایم.
6 روش مهم برای تربیت جنسی کودک
1. استفاده از اسمهای واقعی برای اعضای بدن
یکی از پایهایترین اصول تربیت جنسی کودک، استفاده از نامهای واقعی اعضای بدن است. به نظر ساده میرسد، اما همین نکتهی به ظاهر پیشپاافتاده، برای بسیاری از والدین حکم یک تابو را دارد. تصور کنید کودکی به اندام خصوصی خود اشاره میکند و از پدر یا مادرش میپرسد: «این چیه؟» و والدین، به جای پاسخ شفاف، سراسیمه به سمت واژههایی مثل «پیشی»، «ناناز»، «اونجاش» یا سایر اسامی بیربط و رمزگونه پناه میبرند.
در ظاهر، این کار به نظر بیضرر یا حتی بانمک میآید، اما پیام پنهانش خطرناک است. وقتی والدین از بهکار بردن اسم واقعی اندامهای بدن طفره میروند، به کودک این پیام منتقل میشود که: «بدن تو، یا بخشی از آن، چیز بدی است که حتی نباید اسمش را گفت.»
چرا استفاده از اسم واقعی اعضای بدن برای تربیت جنسی کودکان اهمیت دارد؟
کودک باید بتواند بدنش را بشناسد، دربارهاش سوال بپرسد و احساس امنیت کند. اگر اسم دقیق اعضای بدن را نداند، در موقعیتهای خطرناک، نخواهد توانست بهدرستی چیزی را توضیح دهد یا از خودش دفاع کند.
برای مثال، اگر کودکی تجربهی آزار داشته باشد اما فقط بداند که آن قسمت “پیشی” نام دارد، چقدر احتمال دارد اطرافیان حرفش را جدی بگیرند یا اصلاً متوجه شوند او چه میگوید؟
استفاده از واژههای واقعی مثل آلت تناسلی، واژن، بیضه، سینه نه تنها کودک را آگاه میکند، بلکه رابطهی سالمتری میان او و بدنش ایجاد میکند. این کار بخشی از فرآیند پیشگیری از سوءاستفاده جنسی و تقویت عزتنفس بدنی در کودک است.
چطور این آموزش را شروع کنیم؟ بسیار ساده و بدون پیچیدگی. همانطور که میگویید «این دست است»، بههمان اندازه عادی بگویید:
- «این آلت تناسلی است.»
- «این واژن است.»
- «این بیضه است.»
- «این سینه است.»
لازم نیست لحنتان رسمی یا جدی باشد. فقط کافیست راحت و طبیعی رفتار کنید. اگر شما در بیان این واژهها خجالت نکشید، کودک هم احساس خجالت نخواهد کرد. برای مثال، وقتی کودک میپرسد: «چرا من آلت دارم ولی مامان نه؟» میتوانید پاسخ دهید:
«بدن آدمها با هم فرق دارد. بعضیها آلت تناسلی دارند، بعضیها واژن. هر بدنی شکل خودش را دارد و همهشان طبیعی هستند.»
همچنین، زمانی که کودک در حمام یا هنگام لباس پوشیدن درباره اعضای بدنش سوال میپرسد، بدون شوخی، تغییر موضوع یا پاسخ سربالا، فقط صادقانه و آرام توضیح دهید.
2. آموزش «نه» گفتن و احترام به مرزهای بدنی کودک
اگر میخواهید کودکتان یاد بگیرد که هیچکس اجازه ندارد به بدنش دست بزند، باید اول این را از خود شما یاد بگیرد. شما اولین کسی هستید که به او نشان میدهد آیا «نه گفتن» حق اوست، یا بیادبی است و هیچوقت نباید نه بگوید!
خیلی وقتها والدین از کودکشان میخواهند در موقعیتهای حساس بتواند قاطعانه بگوید «نه»؛ مثلاً به کودک میگویند اگر کسی او را لمس کرد یا خواست وارد حریمش شود، نه بگوید. اما همان والدین، در موقعیتهای روزمره، به کودک اجازهی «نه گفتن» نمیدهند.
فرض کنید کودکی دلش نمیخواهد عمهاش را ببوسد. یا دوست ندارد کسی موهایش را نوازش کند. اولین واکنش بسیاری از والدین چیست؟ به کودک اصرار میکنند و فشار میآورند که «یه بوس به عمه بده خب!» در حالی که همان لحظه، دقیقاً همانجاست که کودک در حال یادگرفتن یک چیز مهم است: آیا “نه گفتن” در این خانه پذیرفته میشود یا نه؟
اگر کودک شما نتواند در موقعیتهای ساده و امن «نه» بگوید، چطور انتظار دارید در موقعیتهای حساستر از خودش محافظت کند؟ پس احترام گذاشتن به مرزهای بدنی کودک، از همین جا شروع میشود: از این که به او اجازه بدهید اگر مایل نیست، کسی را نبوسد، بغل نکند به آغوش دیگران نرود. حتی اگر آن شخص مادربزرگِ مهربانِ خانه باشد.
هر بار که کودکتان را مجبور به تماس فیزیکی ناخواسته میکنید، به او یاد میدهید که نظر خودش مهم نیست. این آموزش، دقیقاً برعکس آن چیزی است که در تربیت جنسی سالم به آن نیاز داریم.
3. آموزش مرزهای لمس: همهی تماسها یا خوب نیستند، یا بد
وقتی صحبت از تربیت جنسی کودک میشود، خیلیها فقط دو نوع لمس را در نظر میگیرند: «لمس خوب» و «لمس بد». مثلا بسیاری از والدین به کودک یاد میدهند که دست دادن با دیگران یک نوع «لمس خوب» است؛ اما دست زدن به قسمت خصوصی، «لمس بد» محسوب میشود. اما واقعیت پیچیدهتر از این حرفهاست.
خیلی از تماسهایی که کودک را سردرگم یا ناراحت میکند، لزوماً «خوب» یا «بد» نیستند. چیزی هستند بین این دو هستند؛ نه آنقدر بد که از آن بترسد، و نه آنقدر خوب که بخواهد تکرارش کند.مثلاً وقتی مهمانی دست کودک را میکشد و میگوید: «بیا بغلم ببینم چقدر قد کشیدی»، شاید به نظر شما فقط یک رفتار بامزه باشد. اما از نظر کودک، این رفتار میتواند نقض حریم بدنیاش باشد. شاید این رفتار باعثی معذب شدن کودک شود، اما بلد نباشد دربارهاش حرف بزند.
برای همین، بهجای اینکه فقط دربارهی «لمس خوب» و «لمس بد» با کودک صحبت کنید، بهتر است از او بپرسید: «وقتی یکی تو را لمس میکند، دقت کن چه احساسی داری؟» آیا احساس راحتی میکنی؟ آیا دلت میخواهد باز هم تو را ناز کن؟ آیا میخواهی از آن موقعیت بیرون بروی؟
احساس کودک، مهمترین معیار است. اگر گفت راحت نیست، حتی اگر آن تماس از طرف معلم، مربی، یا یکی از اعضای خانواده باشد، باید حرفش را جدی بگیرید. اینکه کودک بداند اجازه دارد ناراحت باشد، و یاد بگیرد که احساسش مهم است، یعنی یاد گرفته از خودش محافظت کند. تربیت جنسی کودک در عمل از همینجا شروع میشود.
4. آموزش حریم خصوصی، از درِ بستهی اتاق شروع میشود
اگر قرار است کودک شما یاد بگیرد بدنش حریم دارد و دیگران حق ندارند بدون اجازه وارد آن شوند، این آموزش باید از همین حالا و از خانهی خودتان شروع شود. و بله، منظور از «الان»، همینجاییست که شما حتی برای وارد شدن به اتاق کودکتان در نمیزنید.آموزش حریم خصوصی با جملههای تئوریک شروع نمیشود. با همین کارهای کوچک و روزمره آغاز میشود:
- در زدن قبل از ورود به اتاق کودک
- پوشاندن بدن خودتان وقتی وارد حمام میشوید.
- اجازه گرفتن قبل از عوض کردن لباس او، حتی در کودکی.
اگر خودتان به حریم بدن او احترام نگذارید، چرا باید انتظار داشته باشید کودکتان بفهمد دیگران هم نباید بیاجازه وارد شوند؟ بسیاری از والدین تصور میکنند چون کودک کوچک است، «حریم» معنی ندارد. اما دقیقاً برعکس است. هرچه کودک کوچکتر باشد، پایهی شکلگیری احساس مالکیت بر بدنش باید محکمتر گذاشته شود.
کودکی که عادت کرده دیگران هر زمان بخواهند وارد اتاقش شوند، لباسش را عوض کنند یا بدنش را لمس کنند، در موقعیتهای جدیتر، نمیداند باید چه چیزی را غیرقابلقبول بداند. چون این کودک هیچوقت معنای مرز را تجربه نکرده است.
پس بگذارید کودک یاد بگیرد که بدنش منطقهی شخصی اوست. این تمرین باید از خانه شروع شود.
5. وقتی کودک سؤالهای سخت میپرسد، فرار نکنید.
همه والدین گاهی با سوالات سخت بچهها در مورد مسائل جنسی مواجه میشوند. مثلا بسیاری از والدین میگویند: «بچهم ازم پرسید نوزاد از کجا میاد. نمیدونستم چی بگم.» یا «گفت آلت بابا چرا با مال من فرق داره.»
اگر این جملهها برایتان آشناست، تنها نیستید. بیشتر والدین دیر یا زود در موقعیتی قرار میگیرند که کودکشان یک سؤال “سخت” میپرسد؛ سؤالی که نه فقط جوابش پیچیده است، بلکه ترسناک هم به نظر میرسد. و خیلیها اولین کاری که میکنند این است که موضوع را عوض کنند یا بگویند «بزرگ بشی میفهمی!»
اما این واکنشها، در ذهن کودک یک پیام مهم ثبت میکند: «پرسیدن این سوالها اشتباه است.» و وقتی کودک حس کند پرسشگریاش اشتباه است، یا شما را از دست میدهد، یا میرود سراغ گوگل. که در هر دو حالت، شما فرصت مهمی را از دست دادهاید.
حقیقت این است: لازم نیست همیشه جواب کامل داشته باشید. کافیست بگویید: «سؤال خوبیه. بذار یکم فکر کنم چطور بهتر برات توضیحش بدم.» یا «بیا با هم دربارهش حرف بزنیم. میخوای اول بگی خودت چی فکر میکنی؟»
کودک بیشتر از اینکه دنبال اطلاعات دقیق بیولوژیکی باشد، دنبال واکنش شماست. آیا میخندید؟ میترسید؟ عصبانی میشوید؟ یا قرار است بدون قضاوت، به حرفش گوش دهید؟ اگر بلد باشید از سؤال نترسید، یعنی به کودک نشان دادهاید بدن، احساس، جنسیت و کنجکاوی چیزهایی نیستند که باید در تاریکی نگهشان دارد. بلکه چیزهایی هستند که میشود دربارهشان با آرامش حرف زد.
اگر نمیدانید دقیقاً چه بگویید یا دنبال جملات مناسب سن کودک میگردید، راهنمای کامل ما درباره نحوه پاسخ به سوالات جنسی کودکان میتواند به شما کمک کند. در آن مقاله، نمونه سؤالها را با لحن مناسب سن کودک دستهبندی کردهایم و برای هرکدام پاسخهایی مناسب سن کودکان ارائه دادهایم.
6. آماده کردن کودک برای مواجهه با محتوای جنسی در فضای آنلاین
ممکن است شما برای گفتن اسم آلت تناسلی به کودکتان خجالت بکشید، اما الگوریتمهای اینترنت هیچ خجالتی نمیکشند. اینترنت دنبال این نیست که «مناسب سن کودک» رفتار کند. دنبال بازدید بیشتر است، کلیک بیشتر، نگهداشتن بیشتر. و اگر کودک شما گوشی، تبلت، تلویزیون هوشمند یا لپتاپ دارد، دیر یا زود با محتوایی روبهرو میشود که برای سنش طراحی نشده است.
و نه، راهحل این نیست که همهچیز را ممنوع کنید. پس راهحل چیست؟
اینجاست که میرسیم به یکی از مهمترین بخشهای تربیت جنسی در دنیای امروز: آموزش فیلتر ذهنی، نه فقط فیلتر فنی. به جای پنهانکاری، از حالا با کودکتان حرف بزنید. درباره «تصاویر عجیب»، «چیزهایی که احساس ناخوشایند ایجاد میکنند»، و «ویدیوهایی که مخصوص بزرگترها هستند».
گفتن جملهای مثل این میتواند شروع خوبی باشد: «اگر در اینترنت چیزی دیدی که ذهنت را درگیر کرد یا حس بدی بهت داد، همیشه میتوانی بیایی و با من حرف بزنی. حتی اگر فکر میکنی من ناراحت میشوم، من ترجیح میدهم از زبان تو بشنوم، نه از بقیه.»
اگر کودک یاد بگیرد که بدنش، ذهنش، و حتی اشتباهاتش در خانه جایشان امن است، وقتی با چیزی مواجه شود، بهجای پنهانکاری، به سمت شما برمیگردد.
اشتباهات والدین در تربیت جنسی کودکان
1. اشتباه اول: «نمیخواهم کودکم زود چیز بفهمد»
شاید فکر کنید اگر کودک چیزی از بدن و تفاوتهای جنسی نداند، ذهنش «پاکتر» میماند. اما در دنیای امروز، سکوت شما نه سپر است و نه پناه. فقط جای خالی میسازد تا دیگران پُرش کنند. و «دیگران» یعنی اینترنت، دوستان مدرسه، و ویدیوهایی که برای هیچ سنی مناسب نیستند.
کودک وقتی درباره بدن و احساساتش جواب نگیرد، خودش آن جواب را میسازد؛ با خیال، با تفسیر غلط، با تصویرهایی که نباید ببیند. تربیت جنسی بچهها یعنی به آنها اجازه کنجکاوی بدهید؛ نه این که بخاطر کنجکاوی، آنها را مجازات کنید. اگر قرار است کودکتان در آینده بداند بدنش ارزشمند و امن است، باید از همین حالا یاد بگیرد که سؤالپرسیدن جرم نیست.
برای تربیت جنسی کودکان، کافیست با آنها صادقانه حرف بزنید. مثلاً وقتی کودک پرسید:
«چرا من آلت دارم ولی تو نداری؟» بگویید: «چون بدن آدمها فرق دارد. بعضیها آلت دارند، بعضیها واژن. همه طبیعیاند.»
همین جمله کوتاه، هزار بار امنتر از سکوت است. چون تربیت جنسی کودک از همین گفتوگوهای ساده شروع میشود، نه از کتاب و کلاس.
2. اشتباه دوم در تربیت جنسی کودک: «خجالت کشیدم جواب بدم»
خجالت شما اولین معلم کودک است؛ معلمی که به او یاد میدهد نباید درباره بدنش حرف بزند! او نمیفهمد چرا وقتی از بدنش سؤال میکند، رنگ از رختان میپرد یا بحث را عوض میکنید. فقط یاد میگیرد بدن یعنی چیزی که باید از آن خجالت کشید. و این حس، بعدتر میشود ریشهی بیاعتمادی، ترس از صمیمیت، یا احساس گناه بیدلیل.
تربیت جنسی کودک یعنی یاد دادن احترام به بدن، نه ترس از آن. وقتی شما نمیتوانید واژههای ساده و واقعی بدن را به زبان بیاورید، کودکتان هم یاد نمیگیرد که بدنش طبیعی است. اگر از گفتن کلمههایی مثل «واژن» یا «آلت تناسلی» خجالت میکشید، یعنی هنوز با ذهنیت همان نسلی پیش میروید که سکوت را نشانه نجابت میدانست.
اما حالا زمان عوض شده است. کودک شما در جهانی زندگی میکند که با چند کلیک به هر تصویری دسترسی دارد. اگر از شما نشنود که بدنش چطور کار میکند و چرا ارزشمند است، آن را از جای اشتباه میشنود.
پس دفعه بعد از سوالات جنسی کودکتان فرار نکنید. در عوض بگویید:
«بدن هرکسی مخصوص خودش است، و هر دو بدن، زن و مرد، ارزشمندند. دوست داری بیشتر برات توضیح بدم؟»
این یعنی تربیت جنسی در عمل. تربیتی که با آموزشهای درسی یا جملات شعاری فرق دارد. در واقع این تربیت، گفتوگوی انسانی میان دو نفر که به هم اعتماد دارند.یس
3. اشتباه سوم: «چیزی نیست، من مامانتم!»
یکی از خطرناکترین جملههایی که در تربیت جنسی کودک میشنویم همین است: «چیزی نیست!» کودک از لمس، نگاه یا رفتاری ناراحت شده، میگوید: «نمیخوام»، یا حتی فقط چهرهاش جمع میشود. و ما، به خیال آرام کردنش، میگوییم:«نترس عزیزم، چیزی نیست. اون فقط شوخی کرد.»
اما همین جملهی ساده، یعنی پاککردن حس درونی کودک. یعنی گفتن اینکه «احساس تو اشتباه است».در واقع، با این جملات شما به او یاد میدهید که به غریزهاش شک کند. و همین موضوع، نقطهی شروع خطر است. اگر احساس ناراحتی کودک جدی گرفته نشود، در آینده نمیتواند از خودش دفاع کند.
ممکن است در موقعیتهای جدیتر، وقتی واقعاً کسی مرزش را رد میکند، باز هم به خودش بگوید: «شاید دارم اشتباه میکنم… شاید واقعاً چیزی نیست.»
تربیت جنسی بچهها فقط به این معنا نیست ک هاسم اعضای بدن را به او یاد بدهید یا برایش آموزش گذاشتن مرزهای فیزیکی برگذار کنید. گاهی تربیت جنسی برای بچهها به این معناست که به حس درونی او اعتماد کنید. اگر کودک گفت «دوست ندارم بغلم کنه»، بهجای ساکت کردنش بگویید: «ممنون که گفتی. میخوام بدونم دقیقاً چه اتفاقی افتاده، چون احساست مهمه.»
همین جملهی ساده، یعنی یاد دادن اعتماد به احساس خود. همین موضوع شاید مهمترین بخش تربیت جنسی در دنیای امروز باشد؛ اینکه کودک بداند حس او معیار امنی است و باید به حسش اعتماد کند.
4. اشتباه چهارم: «بچهست، یادش میره»
نه، یادش نمیرود! مغز کودک تجربهها را ذخیره میکند؛ حتی اگر کلمات مربوط به آنها را بلد نباشد. وقتی کودک میترسد یا خجالتزده میشود، این حس در ذهن و بدن او ذخیره میشود. فقط در قالبی دیگر خودش را نشان میدهد: مثلا این حس گاهی خودش را بهصورت ترس از حمام رفتن، بیمیلی به بغل کردن، یا اضطراب بیدلیل، نشان میدهد.
خیلی از والدین فکر میکنند «بچهست، متوجه نمیشه». اما کودک متوجه میشود، فقط تفسیر نمیتواند بکند. و وقتی شما سکوت میکنید، ذهنش شروع به تفسیر ماجرا به بدترین شکل ممکن میکند. پس در تربیت جنسی کودک، هیچ چیزی به اسم «زود» وجود ندارد. سکوت، تربیت نمیکند؛ فقط جای تربیت را خالی میگذارد.
پس بهجای گفتنِ «یادش میره»، بگویید: «میخوای در موردش حرف بزنیم؟ چون ممکنه ذهنت درگیرش باشه.» کودک لازم ندارد همه چیز را بفهمد، فقط باید بفهمد که شما امنترین آدم برای شنیدن هستید.
5. اشتباه پنجم: «این سؤالا زشته!»
در تربیت جنسی کودک، هیچ جملهای به اندازهی «زشته» مخرب نیست. چون وقتی والد به سؤال طبیعی کودک چنین برچسبی میزند، در واقع دارد به او میگوید: «تو خودت زشتی. فکرهات اشتباهن.»
کودک نمیفهمد که شما منظورتان فقط سؤال است. او خودش را با سؤالش یکی میداند. و از همان لحظه یاد میگیرد که کنجکاوی، خطرناک است و دانستن، ممنوع است. اما واقعیت این است که هر کودکی درباره بدن، تولد، تفاوت دختر و پسر یا احساساتش سؤال دارد. این سؤالات نشانهی «بلوغ زودرس» نیستند، نشانهی رشد طبیعیاند.
اگر شما به سوالات جنسی کودک جواب ندهید، او از دوستانش یا از اینترنت جواب میگیرد. و آنوقت شما کنترل را از دست دادهاید. در تربیت جنسی بچهها، هر سؤالی ارزشمند است؛ حتی اگر از نظر ما عجیب باشد.
کاری که باید بکنید این است که فضا را امن نگه دارید.
مثلاً وقتی کودک پرسید: «بچه چطور میاد توی شکم مامان؟» بهجای گفتن «زشته، بچه این حرفا چیه؟»، بگویید: «سؤال خوبیه. بچهها از یه دونهی خیلی کوچیک توی بدن مامان رشد میکنن تا وقتی زمانش برسه به دنیا بیان.» این جواب باید ساده، صادق و متناسب با سن کودک باشد.
6. اشتباه ششم: «نمیخواهم فکرش درگیر شود»
یکی از رایجترین ترسهای والدین این است که اگر دربارهی مسائل جنسی با کودک حرف بزنند، ذهنش «درگیر» میشود. اما این دقیقاً مثل این است که بگوییم: «نمیخواهم درباره آتش حرف بزنم تا بچه کنجکاو نشود» در حالی که همه میدانیم نتیجهاش فقط سوزاندن انگشت است.
کودک وقتی درباره بدن و حریمش چیزی نمیداند، بیدفاع میشود. تربیت جنسی کودک، ذهنش را درگیر نمیکند؛ ذهنش را مجهز میکند. فرق زیادی است بین درگیر شدن با سؤال، و غرق شدن در ترس. اولی نشانهی رشد است، دومی نشانهی غفلت ما.
اگر میترسید کودک حساس شود، فقط کافیست حرفهایتان را به زبان خودش بگویید. نه با اصطلاحات پزشکی، نه با لحن جدی. فقط ساده و بیقضاوت: «بدن هرکسی خصوصی است. یعنی بعضی قسمتها را فقط خودت میتونی لمس کنی، نه دیگران.»
وقتی این جمله را در آرامش بشنود، ذهنش درگیر نمیشود، بلکه آرام میگیرد. و درست همانجا، تربیت جنسی بچه شروع میشود؛ جایی که آگاهی، جای ترس را میگیرد.
جمعبندی: هیچ والدی تربیت جنسی کودک را بلد نیست…
هیچ والدی از روز اول نمیداند چطور باید از بدن، مرز و احساس حرف بزند. همه با تپق شروع میکنند، با خجالت، با ندانستن. و این کاملاً طبیعی است.تربیت جنسی یعنی بدانید که شما نیز در کنار کودک یاد میگیرید؛ نه این که وانمود به دانایی کنید! یعنی بگویید: «من هم نمیدانم، ولی با هم یاد میگیریم.» اگر بتوانید همین جمله را بگویید، یعنی شجاعتر از نسل قبل هستید!